اسلامی کردن علوم انسانی در بوته نقد
کرسی آزاداندیشی در دانشگاه ها گره گشای علوم انسانی است.
خبرگذاری شبستان: دکتر نکونام استاد دانشگاه معتقد است،اهتمام مقام معظم رهبری مبنی بر دایر کردن کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها راهکار مناسبی برای ترویج اندیشه دینی عمیق در دانشگاه هاست.
جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم و پژوهشگر علوم قرآنی، در زمینه اسلامی کردن علوم انسانی در دانشگاه ها به خبرنگار شبستان گفت: علوم انسانی دو قسم است: برخی از علوم انسانی موضوعشان اسلام یا اجزاء و متعلقات آن است؛ اما برخی از آنها موضوعشان به طور کلی انسان و اجزاء و متعلقات آن است. دسته اول مانند فقه و علوم قرآنی و تاریخ اسلام و نظایر آنهاست. تردیدی نیست که وقتی سخن از اسلامی کردن علوم انسانی می شود، ناظر به این علوم نیست؛ بلکه ناظر به علومی است که موضوع آنها انسان و اجزاء و متعلقات آن است.
اولاً، اگر گفته شود، در علومی مثل روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد از آموزه های دینی به عنوان داده های علمی استفاده شود، این مثل این است که بر اساس نقل گذشتگان بخواهیم دندان های اسب را شمارش کنیم. در حالی که خود می توانیم دهان اسب را باز کنیم و با چشم خود تعداد دندان های اسب را مشاهده و شمارش کنیم. علوم انسانی در حالی که خود دسترسی به واقعیات را دارد و می تواند به طور شفاف و اطمینان آور به بررسی واقعیات بپردازد، وجهی ندارد، به نقل مراجعه کند.
ثانیاً، دین اسلام در مقام آموزش علمی نیست و توقع استخراج علوم انسانی از آن بیجاست. اسلام در مقام هدایت انسان ها در زمینه ارتباط با خدا و ابتنای زندگی بر اساس آن است؛ براین اساس نمی توان و نباید واقعیات روان شناختی و جامعه شناختی و اقتصاد و مانند آنها را از متون دینی توقع داشت.
ثالثاً، دین اسلام دینی فطری است و به همان چیزهایی می خواند که فطرت و عقل انسان ها به آنها آشنایی دارند. بر این اساس باید گفت: عقل و فطرت به طور مستقیم می تواند به همان چیزهای که دین دسترسی دارد، دست پیدا کند و چیزهایی هم که با عقل و فطرت انسان ها و دانش های بشری قابل درک نیست، در اسلام وجود ندارد. آنچه که عقل و فطرت مستقل از دین می تواند درک کند، احکام کلی عقلی است؛ مثل: عدالت ورزی و احسان کردن و راستگویی مبتنی بر عقل و فطرت آدمی است و درستی آنها از سوی عقل و علم قابل تشخیص است.
البته آری، پاره ای از احکام اسلام اعتباریات و قراردادهایی است که دوران عصر پیامبر اسلام وجود داشته و از سوی شارع امضاء شده است؛ مثل شکل خاص نماز خواندن و حج گزاردن و نظایر آنها. اینها مبنایی جز اعتبار و قرار داد و سنت عرب عصر نزول ندارد و لذا عقل و علم درباره آنها هیچ حکمی ندارد. اما این آموزه ها در علوم انسانی که راجع به واقعیات امروز بشر است، کارآیی ندارد. حتی پاره ای از احکام و سنن عربی عصر نزول با مقتضیات امروز تناسب ندارد و تمسک به آنها نه تنها مشکلی را حل نمی کند که مشکل افزایی می کند. احکام برده داری از آن جمله است.
نیز در دین از حقایقی غیبی که با عقل قابل درک نیست، سخن گفته شده است؛ مثل آنچه در عالم آخرت و فرشتگان می گذرد؛ اما آگاهی از این حقایق هم در علوم انسانی که راجع به حقایق این دنیا تحقیق می کند، کارآیی ندارد.
این پژوهشگر علوم قرآنی یادآور شد: بنابراین آموزه هایی دینی هرگز نمی تواند گره از مشکل علوم انسانی باز کند. علوم انسانی روش های تحقیق علمی مشخصی دارد و داده های علمی این علوم نیز در تحقیقات میدانی به چنگ می آید و راه حل مشکلات علوم انسانی نیز به همین روش های علمی مشخص می شود. اگر ما بخواهیم اطلاعات علمی را به آموزه های دینی منحصر کنیم یا علوم انسانی را بر علوم اسلامی مبتنی نماییم، سخت در اشتباه هستیم و جلوی رشد علوم انسانی را گرفته ایم.
وی افزود: البته تصور نمی کنم که متولیان امور هم در پی چنین امری باشند. به نظر می رسد، دغدغه ای که آنان دارند،این است که می بینند، دانشجویان گرایش ها و اندیشه هایی دارند که با اندیشه ها و گرایش های مذهبی رسمی معارضت دارند. شاید تلقی آنان این است که دانشجویان بر اثر مطالعه آثار غربی ها به چنین گرایش ها و اندیشه های کشیده شده اند. تصور می کنند، اگر این آثار از دانشگاه ها خارج شود یا با نقد و ردیه همراه شود، مشکل حل خواهد شد. شاید مرادشان از اسلامی کردن علوم انسانی زدودن هر اندیشه ای است که با باورهای مذهبی معارضت داشته باشد و یا اگر هم مطرح می شود، با نقد و ردیه همراه باشد. منتها نقد و ردیه ها نیز نباید توجیه گرایانه و متعصبانه باشد؛ بلکه باید به شیوه های بی طرفانه و علمی باشد، به گونه ای که هرکس با هر مرام و مذهبی را بتواند قانع کند.
البته من نمی دانم که چه مقدار از اندیشه های علمی با باورهای مذهبی تعارض دارد و آیا اساساً اگر دستاوردهای علمی بر روش های علمی مبتنی باشد و واقعیاتی را منعکس کند، چطور می توان آنها را اسلامی یا غیر اسلامی خواند. مگر اسلام جز کشف واقعیات را طلب می کند؟
به هر حال، تقویت اندیشه ها و گرایش های دینی در گرو اندیشه آزاد و تضارب با اندیشه های غیر دینی و راه اندازی کرسی های آزاداندیشی است. همان چیزی که مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار داده اند. کانالیزه و محدود کردن اطلاعات دانشجویان نه ممکن است و نه به تقویت اندیشه دینی کمک می کند. امروزه نمی توان چشم و گوش دانشجویان را بست. امروزه، جهان چون دهکده ای شده است که همه همدیگر را در اقصی نقاط می شناسند و از افکار و اندیشه های همدیگر آگاهی می یابند. به فرض این که کلاس های درس و متون درسی و حتی استادان را تصفیه کنیم، آیا جهان را هم می توانیم تصفیه کنیم و بر روی دانشجو ببندیم؟
این نویسنده و پژوهشگر تصریح کرد: ما اگر با روش صحیح و استدلال قوی به طرح مباحث دینی، بپردازیم اندیشه های غیر اسلامی نمی توانند با آن مقابله کنند، مگر اینکه استدلال های ما ضعیف باشد. اگر ما معارف اسلامی را به گونه ای بیان کنیم که فقط خودمان را قانع می کند و افرادی را که در قید تعبّد نیستند، مجاب نمی سازد، نقص از نحوه بیان ماست؛ نه از مخاطب ما. متأسفانه معدل هوشی مدرسان معارف اسلامی از معدل هوشی دانشجویان کمتر است. لذا آنها نمی تواند با مهارت لازم از عهده پاسخگویی سئوالات و شبهات دینی دانشجویان بر آیند. یک صدایی کردن و سانسور کردن و کانالیزه کردن اطلاعات موجب می شود، تنها تبیین های رسمی و سنتی که بسا غلط و ناکافی است، عرضه شود و تنها همان تبیین های عین اسلام تلقی شود و دانشجو با ملاحظه اقناعی نبودن آنها اسلام را دینی غیر قابل دفاع و متحجر بیابد. آنچه جوانان و دانشجویان را از دین و آموزه های دینی بیزار می کند، عرضه دین به صورت کهنه و غیر روزآمد و غیر قابل پذیرش با عقل و فهم رشدیافته امروزی است. ما باید دین را ترجمه فرهنگی کنیم و متناسب با فرهنگ امروزی عرضه نماییم.
نکونام اظهار داشت: ما نباید دغدغه این را داشته باشیم که اگر اندیشه های غربی در دانشگاه های ما مطرح شود، اندیشه های اسلامی در مخاطره قرار می گیرد و تدین دانشجویان تضعیف می شود. اگر کسانی چون شهید مطهری به جایگاه والا در اندیشه اسلامی رسیده اند و به عنوان نظریه پردازان برجسته علوم اسلامی شناخته شدند، در مواجهه با اندیشه های غیر اسلامی بوده است. ایشان می گفت: ما حتی باید برای یک کمونیست هم در دانشگاه کرسی قرار دهیم تا آزادانه اندیشه های خودش را مطرح کند و آنگاه به نقد آنها بپردازیم. دانشجو این قدر تهی مغز نیست که هر مطلب و سخنی را بدون تأمل بپذیرد. اعراض از اندیشه های دینی در حالی به قوع می پیوندد که بعد از انقلاب، معارف اسلامی از مدرسه تا دانشگاه و صدا و سیما و جز آنها به مردم تعلیم داده شده است. اگر علیرغم این هم تلاش فرهنگی و علمی که در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب صورت گرفته است، از وقوع تهاجم فرهنگی و انقلاب مخملی و تزلزل اندیشه های مذهبی بیم داریم، به جهت ضعف بیان ما در زمینه معارف اسلامی و یا غیر قابل دفاع بودن تبیین های رسمی و سنتی از معارف اسلامی است و احیاناً بر اثر مشاهده تعارض میان نظر و عمل در کارگزاران و دست اندر کاران نظام و اقدامات غیر عقلایی و غیر قابل قبول آنان است. تردیدی نمی توان داشت که اگر اندیشه ها و عملکردهای متولیان جامعه برای دانشجویان ما توجیه پذیر و اقناع کننده نباشد و آنها را کهنه و غیر عقلائی و غلط و ظالمانه بیابند، دیگر نمی توان توقع داشت، همچنان به اندیشه های اسلامی و متولیان دینی اقبال کنند.
وی تصریح کرد: اسلامی کردن دانشگاه ها و یا علوم انسانی به این معنا نیست که جلوی ورود علوم غربی را بگیریم، بلکه باید تلاش کنیم معارف دینی و مذهبی خود را با تکیه بر استدلال قوی و محکم مطرح نماییم و دراین زمینه نیز باید از کارشناسان هوشمند و صاحب اندیشه در حوزه معارف اسلامی بهره بگیریم و آیات قرآن و روایات اسلامی را به زبان تازه و روز عرضه کنیم و در اختیار مخاطبان قرار دهیم.
وی در پایان گفت: یکی از عمده ترین دلایل ضعف ما در ارایه علوم دینی این است که در بسیاری از مواقع مجال بحث و آزاد اندیشی به دانشجویان داده نشده است و این اهتمام و توجه مقام معظم رهبری مبنی بر بحث و آزاداندیشی دردانشگاه ها می تواند گره گشای این مشکل باشد.